آرمانآرمان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
آرمینآرمین، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

❤آرمان وآرمین❤

آرمان وآرمینم داشتن شمایعنی تمام خوشبختی

عصی نازنینم فارغ التحصیل میشه

یک ماه دیگه خواهرم عصی ازرشته پزشکی فارغ التحصیل میشه . عصی بعدازیه لیسانس مهندسی منابع،دوباره کنکوردادوپزشکی دولتی مشهدقبول شد‌.تواین مدت ازدواج کردوغزل کوچولوروداشت واین مدت هم باهمه سختی،داره تموم میشه. براش خوشحالم که این دوره طاقت فرساتموم شد،ولی خیلی ناراحتم که ازمشهدمیره.😔😔😔😔 وجودش دلخوشی بزرگ من تواین شهربودوبارفتنش ،دوباره من میمونم وامام رضای عزیزکه مثل من تومشهد،غریبه. امروزعصی اومدولباس فارغ التحصیلی شوگرفته بودورفتیم آتلیه یکی ازدوستان واول آتلیه شوبااسپری الکل ضدعفونی کردیم وبراچندلحظه کوتاه ماسکامونودرآوردیم وباعصی عکس گرفتیم.به خاطرکروناجشن نداشتن. آرمین هم بسکه جیغ کشیدوگریه کرد،نذاش حتی یه عکس ازش بگیرن. این کیکو وهمین...
23 شهريور 1399

پرورش گل

یه مدتیه عجیب به پرورش گل علاقه مندشدم وخیلی احساس خوبی بهم میده. تویه مدت کوتاه این گلدوناروخریدم. قبلا حتی یه گل طبیعی نگه نمیداشتم واگه گلدونی هدیه میگرفتم،سریعا،هدیه میدادمش😀 حالاروزگارعوض شده ودلم میخوادگلدون هدیه بگیرم. ...
22 شهريور 1399

سال تحصیلی کرونایی

امروزاولین روزمدرسه بودومعاون مدرسه که دوست بابای آرمانه، گفت که آرمانواین چندروزنفرستین تاببینیم اوضاع چطورمیشه وانگارازهفته ی دیگه کلاساشون شروع میشه. آرمان آسم کودکان داره ویه کم تپله که هردوریسک فاکتورکرونامحسوب میشه وبه شدت ذهنمودرگیره که اگررفتن حضوری ادامه پیداکنه،تکلیف من چیه؟؟؟؟ انشاالله که خدانگهداربچه های من وهمه ی بچه های دنیاباشه. آرمینی هم دوباره باعروسکش (دَدَ وگاهی هم بهش  نی نی میگه  )میخوابه و حتی میاردش سرمیزکه غذابخوره😄 اینجام هم آرمینی coco melonنگاه میکنه که محبوبترین کارتونشه وفقط باهمین سری کارتون غذا یامیوه میخوره. ...
16 شهريور 1399

مراسم تاسوعاوعاشورادربیرجند

دیشب اومدیم بیرجندبراتاسوعاوعاشورا،نه اینکه درمراسمی شرکت کنیم،فقط فرصتی برادورهم بودن خونواده ی عزیزم وتقسیم وتوزیع گوسفندهای نذری خونواده . قدیماکه بچه بودم،تموم اهل مهمویی ازهرشهری که زندگی میکردن براعاشوراوتاسوعامیومدن مهمویی.ازبیرجندومشهدوتهران وهرجایی که بودن. تاسوعاوعاشورادربچگی مافرصتی برادیدن  تموم فامیل بود. روزتاسوعادرروستاهای بیرجند،مراسم علم گردون بود.به این ترتیب که ازیه خونه،ازیه  گوشه روستاشروع میکردن وتعدادزیادی علم(چوبهای خ بلندی که بالاش پارچه های سیاه وسبز می بستند) که هرعلم رویه نفرحمل میکردروباخودشون میبردن.تعدادی افرادهم غیرازعلم گردونا باهشون همراه بودند.این افرادبه درتک تک خونه هامیرفتن ویه نفرکه ازافرادپیروقدیمی ب...
7 شهريور 1399

اول شهریورروزپزشک وسالگردازدواج من وحسین

باتاخیرروزپزشک روبه خواهرای گلم زهراوعصی وخانم داداش عزیزم محبوبه جان تبریک میگم.اینم عصی عزیزم درلباس مدافعین سلامت(این ماسکها هم هدیه مامانم به همشون بوده که انشاالله کرونانگیرن)👇 ازدونفردیگشون عکس ندارم. سالگردازدواجمونم که حسین به کل فراموش کرده بود😑 ولی مهمم نیس.به خاطرکرونانمیشه کیک ازبیرون خریدیادورهم جمع شد،ازطرفی به خاطرمحرم نمیشه جشن گرفت،پس مهم نیس که یادش نبود.یعنی فک کنم مهم نیس🤔 انگاریه مدته ازبچه هاعکس نذاشتم.ببینم چی توگالریم پیدامیکنم اینم آرمینی قلقلی  (کلاکه غذانمیخوره ولی جدیداً مثل مرتاضاشده که روزه داره،بهش میم اورنجم میدم.ولی انگارپره ترمهاهمیشه پرزحمتن) آرمان گلم غزل خاله مهرنوش خانم عمه امیر...
6 شهريور 1399
1